ادرينادرين، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

ادرين عسل مامان و بابا

از هر دري سخني

1393/3/22 0:13
نویسنده : سميه
196 بازدید
اشتراک گذاری

 

 واي اين روزها چقدر قشنگن اصلاً  قابل توصيف نيستن زبونم قاصره از بيان اين همه زيبايي

فقط خدا ميدونه كه تو دلم چه خبره .خيلي خوشحالم خيلي ،خدا هيچ زني رو از نعمت مادر شدن محروم نكن همين الان از صميم قلبم براي همه كسايي كه دوست دارن مادر بشن و دوستم پگاه عزيز كه عاشق اون حرف زدن قشنگشم كه خيلي وقتها اصطلاحاتو نميفهمه و من مجبورم براش توضيح بدم كه منظورم چي بود ،خندونکاخه خانمي بزرگ شده تورنتو هستن و چند ساله اومدن ايرانو پارسال همين روزها با هم بارداربوديم ولي اون تو هفته 26 پسر گلشو از دست دادگریه و هنوز نتونسته باردار بشه و چند شب پيش من دو سه ساعتي دلداريش دادم اخه كاملاً نااميد شده بود و من بعد چند ساعت كله زدن باهاش راضيش كردم مجدداً پيگير بشه از همه دوستاي گلم كه به وبلاگ آدرين سر ميزنيد ميخوام براش دعا كنيد .محبت

عزيزم تو دوران بارداري به خاطر مشكلاتي كه براي من پيش اومد نذر كردم كه اگه سالم به دنيا اومدي حتماً ببرمت مشهد .چند روز پيش نذرمو ادا كردم آرامخيلي خوشحالم.اينبار زيارت امام رضا با دفعه هاي قبل خيلي متفاوت بود موقع وارد شدن به حرم و زيارت كردن حس و حال خاصي داشتم كه نميتونم راجع بهش توضيح بدم. 

سه روزي توي هتل پرديسان مونديم و بعد سه روز راهي تهران شديم تو راه برگشت هم رفتيم قدمگاه اولين بار بود كه قدمگاه ميرفتم خيلي خوب بود ديدن جاي پاي امام رضا مو بر تن هر بيننده اي سيخ ميكرد بگذريم چون قابل وصف نيست توي ايوان اونجا تعدادي بچه بازي ميكردن كه تو كلي ذوق اونهارو ميكرديخندونک

حالا از كارهات بگم

اين روزها خيلي بامزه شدي پسر خوشگلم هر روز منو به وجد مياري و روزهاي منو زيباتر از قبل ميكني بوس قربون اون مرواريدهاي خوشگلت بشم كه حالا شدن 7 تا و خيلي صورتتو زيباتر كردن و من كلي ذوق اون مرواريدهارو ميكنم  محبتاز كارهات بگم تا من نگاهت ميكنم شروع ميكني به دست زدن و شادي كردن ،جديداً هم ياد گرفتي ميگي إ و نه نه و گگ كه نميدونم چه معني ميده فقط ميدونم هر وقت ميخواي اعتراض كني ميگي إ .تازگيها هم بعضي از روزها صبح زود قبل از اينكه بابا جون بره سر كار بيدار ميشي و بابايي هم ميبرتت توي حياط و باهات بازي ميكنه و بعد ميره سر كار و تو هم خوشحال از يه گردش صبحگاهي برميگردي و كنار من ميخوابي.راستي اينقده راحت طلبي كه نميخواي چهار دستوپا بري اخه ميبيني همون سينه خيز رفتن كارتو راه ميندازه و پشت سر من و بابا با سرعت زياد همه خونه رو ميچرخي خوشمزه  ،علاقه خيلي زياد هم به سيم تلفن و شارژر موبايل و كنترل تلوزيون و گوشي بابا و وسايل خونه داري  و اسباب بازيهاي خودت فقط چند دقيقه برات تازگي دارن و اين بود شرح اين روزهاي ما عینک

 

 

اقا ادرين توي حرم امام رضا

...

آدرين جون كنار بابا ومامان

...

روايت قدمگاه

عكس از جاي پاي اقا امام رضا

...

...

آدرين جونم توي حياط قدمگاه

پسر گلم توي مسير مشهد

اينام دندوناي پسر گلم البته اين عكس مال چند وقت پيشه الان 7تا دندون داره

مشغول فضولي توي كابينت اينم نتيجه كارهاي بابا جون 

...

اينم عكس ماشين اخرين سيستم آدرين خان كه مامان خريده كه باهاش ببرتش پارك

پسندها (1)

نظرات (4)

عمه ریحانه
23 خرداد 93 0:41
سلام آدرین عمه زیارت قبول عمه جون فدات بشم دلم برات تنگ شده
مامان صفورا
12 تیر 93 8:20
سلاااااام هزاااااااار ماشاالله به این فرشته ناز و دوست داشتنی خیلییییییی خیلیییییییی ماهی عزیز دلم ماه رمضونتون هم مبارک باشه ان شاالله هزار سال کنار مامان بابای مهربون و گلت خوب و خوش زندگی کنی و همیشه لبت بخنده گلم
سميه
پاسخ
سلام مامان صفورا مرسي عزيزم
amme eli :)
16 مرداد 93 2:39
salam nini nazi darid khoda hefzesh kone be webe mnm sar bezanid
مامانی
16 مرداد 93 3:00
سلام عزیزم زیارت قبول انشالله همیشه خوش باشی. چه گل پسری هزار ماشالله خوشحال میشم به ما سر بزنین.